چقدر علامت سوال؟

چرا به شَک از خوابِ شب
هی حرف و حدیثِ دور؟

چرا گمان بَد به دو دیده‌ی دریا؟
چرا چیزهای بی‌جهت، چراغهای شکسته ...؟
فقط همین دعای امروزِ آدمی‌ست
که مثلا به جرم دیدار گریه، گاه چشمهایمان را گروگان گرفته‌اند؟
وِل کن بیا همین حدود
حالا سالهاست که به جرم گفت‌وگویی ساده حتی
ذهن و زبانِ دریا را به گروگان گرفته‌اند.
وِل کن بیا همین حدود
اصلا همه‌جا همین طور ترانه گران، گهواره شکسته و
چیزهای بی‌جهت بسیار است.
اصلا اوقات بسیاری‌ست
که به جرم فقط لمسِ گونه در طعمِ اشتیاق،
دل و دست مرا به گروگان می‌گیرند
اما من و شک حتی به خوابِ شب

نظرات 6 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 ساعت 02:10 ب.ظ http://rooye-khat.blogsky.com

وبت باحال بود عاشق به منم یه سر بزن

درامتداد شب یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 ساعت 02:31 ب.ظ

...

که هر شب حرم دستها تو

به آغوشم بدهکارم

...

بوف بینا یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 ساعت 11:27 ب.ظ http://bufebina.blogfa.com

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و دیگر هیچ

دهان پاره دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 ساعت 08:59 ق.ظ http://www.moanas.blogsky.com

عزیزم چرا انقدر بی تابی؟
اشک و بغض و شک و بو د و نبود
کجای کار میلنگه؟

یعنی نمی دونی کجای کار می لنگه؟؟؟؟؟
با هات قهرم ۳ روزه دارم می گم بیا اینجا :(

دهان پاره دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.moanas.blogsky.com

فردا فردا بیا
لول

لول
واقعا :)

misssdandelion سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1389 ساعت 07:31 ب.ظ

من چه قد خوشحالم
همه چی آرومه


گلم همه چی آرومه مشکل چیه؟/
راستی نظرت درمورد عصبی بودن چیه؟؟

نظر خاصی ندلرم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد