هزار سال به سوی تو آمدم افسوس هنوز دوری دور از من ای امید محال هنوز دوری آه از همیشه دورتری همیشه اما در من کسی نوید دهد که می رسم به تو شاید هزارسال دگر صدای قلب ترا پشت آن حصار بلند همیشه می شنوم
تاره آغاز کار است که عشق باشد دیگر جوانی با تو همسفر می شود. سال و ماه پای کنار می کشند تا تو بمانی در کنار شعرهایت و آنهایی را که دوست می داری . میدانی سپید ها سیاه می شوند و تو برای زنده ماندن باید عاشق بمانی و ........ راستی را پیشه کنی و چشم به تولد روز داشته باشی -شاید هم کسی آزادی را با تو بخواند .. و .....
عزیزم وبلاگ قشنگی داری.من هر روز به وبلاگهای زیادی سر میزنم ولی وبلاگ شما یه چیز دیگست
واییییییییی که چه قد دلم گرفته
وصف حال بوداااا
تاره آغاز کار است که عشق باشد دیگر جوانی با تو همسفر می شود. سال و ماه پای کنار
می کشند تا تو بمانی در کنار شعرهایت و آنهایی را که دوست می داری . میدانی سپید ها سیاه می شوند و تو برای زنده ماندن باید عاشق بمانی و ........ راستی را پیشه کنی و چشم به تولد روز داشته باشی -شاید هم کسی آزادی را با تو بخواند .. و .....
افسوس