سه نقطه های تو گاهی هزار واژه ومن
هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب
همیشه معنی صد اضطراب ... من، بی تو
همیشه دیدن بی پرده ی شما در خواب
چه عاشقانه ی پوچی! تو خوب می دانی
میان این همه رویا ، فقط تویی کمیاب
و من چه خسته تو را چون سراب می جویم
چه فصل خالی و تلخی ست سهم من زین خواب!
...
کجاست آنکه ز من آتشی بگیراند
بسازد از تن من قطعه قطعه های مذاب
و یا حضور تو را قصّه قصّه ، فصل به فصل...
بخواند از تو غزل های نابِ بی پایاب
...
خدا کند که غزلهای آخرم باشد
خدا کند که شوم در غمت خراب،خراب
چه روزگار غریبی ست نازنین، آری
نه حرف مانده برایم ، نه عشق های مجاب
بیا... تمام کن این انتظار را در من
بدون شرح و سه نقطه ... پر از حکایت ناب
...
یکی نبود و یکی بود و او نبود ... و من
هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب
سه نقطه های من
سه نقطه های تو !
روزی معنی پیدا خواهند کرد.
شاید
شاید هم نه!
سلام
چه جای ماه که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کورسو نزند
به جز طنین قدمهای گزمه سرمست
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانه ای نمی پیچد
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است
چراغ میکده آفتاب خاموش است
موفق باشی
مرسی دوستم شما هم همینطور
سلام مهربون
فرا رسیدن ماه رمضان مبارک
امید است که در این ماه گرامی از میزبان بی همتای مان نهایت بهره را ببریم هر چند که ما در این محفل گاه مهمان شایسته ای نیستیم اما به حق میزبان یکتایی داریم
التماس دعا - سلامت باشی
شب تنهایی خوب
گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند
شب سلیس است و یکدست و باز
شمعدانی ها و صدا دار ترین شاخه فصل
ماه را می شنوند
پلکان ِ جلو ساختمان
در فانوس به دست و در اسراف نسیم
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان
کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام
تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است
که از حادثه عشق تر است
love
مرسی عشقم