به صحرا شدم عشق باریده بود... هروقت عنوان وبلاگتون رو می بینم بی اختیار یاد این نوشته ی عین القضات همدانی می افتم سهراب رو دوست ندارم اما بی انصافیه اگه منکر زیبایی بعضی از نوشته هاش بشم این نوشته هم از اون دستست راستی من باز سلامنکردم سلام
دقیقا من با این عین القضات همدانی کاملا موافقم ممنون که سر زدی
سلام مهربون هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم و هنگامی تشنه آتش شدم، که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …! دکتر شریعتی
در انتظار حضورتان هستم با یک پست شاید خواندنی پیروز باشی و خشنود[گل]
خواهم شست
جوردیگر خواهم دید
قول می دهم!
این خیلی خوبه .
همه چی آرومه
من چقدر خوشبختم
این چه قدر خوبه که
و . ..
البته اصولا این آرامش قبل از طوفان دوست عزیز :)))
به صحرا شدم عشق باریده بود...
هروقت عنوان وبلاگتون رو می بینم بی اختیار یاد این نوشته ی عین القضات همدانی می افتم
سهراب رو دوست ندارم اما بی انصافیه اگه منکر زیبایی بعضی از نوشته هاش بشم
این نوشته هم از اون دستست
راستی من باز سلامنکردم
سلام
دقیقا من با این عین القضات همدانی کاملا موافقم ممنون که سر زدی
سلام مهربون
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …! دکتر شریعتی
در انتظار حضورتان هستم با یک پست شاید خواندنی
پیروز باشی و خشنود[گل]
مرسی دوست جونم حتما :)
چشم میشورم
ولی بعدش چه جوری نگاه کنم؟؟
یه جور دیگه :)))