پنهانی

می خواستم چشم های تو را ببوسم تو نبودی،باران بود  

رو به آسمانِ بلندِ پُر گفت و گو گفتم تو ندیدیش... 

 و چیزی،صدایی.. صدایی شبیهِ صدای آدمی آمد 

 گفت:نامش را بگو... تا جست و جو کنیم  

نفهمیدم چه شد که باز یکهو و بی هوا،هوای تو کردم 

 دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید  

گفتم:شوخی کردم به خدا  

می خواستم صورتم از لمسِ لذیذِ باران فقط خیس گریه شود 

 ورنه کدام چشم  

کدام بوسه 

 کدام گفت و گو...؟  

من هرگز هیچ میلی به پنهان کردن کلمات بی رویانداشته ام

نظرات 4 + ارسال نظر
سینا پنج‌شنبه 11 شهریور 1389 ساعت 01:53 ق.ظ http://sad-pand.blogfa.com

سلام دوست من
امیدوارم خوبه خوب باشی
خوشحال میشم به وبم بیای انتقاد کنی
چند جمله واست می فرستم بهشون دقت کن
التماس دعا

حضرت علی (ع) می فرمایند:
زندگی دوروز است یک روز به کام تو نیست شکست نخور یک روز هم به کام توست مغرور نشو ...

امیر المومنین علی (ع) فرمود : گناهی که تو را غمگین کند بهتر از کار خوبی است که باعث عجب و غرور تو گردد

حضرت علی ع:همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند،پس برای شادابی دل ها،سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید

حضرت محمد:کسی که اول سلام می‌دهد از غرور و خود پسندی به دور است

sasan پنج‌شنبه 11 شهریور 1389 ساعت 02:01 ق.ظ http://beferest.ir

jaleb bud khosham umad :D man haruz behet sar mizanam to ham sar bezan ;)
www.beferest.ir

خنکای پایان خاطرات پنج‌شنبه 11 شهریور 1389 ساعت 09:10 ق.ظ

گفتگو
اشک
بوسه
رویای پای پیاده زیر باران رفتن با تو
میمیرم برای این رویا!

همیشه رویا قشنگه !

misssdandelion پنج‌شنبه 11 شهریور 1389 ساعت 10:22 ب.ظ

آه عشق رنگ آبی چهره ات پیدا نیست

ای کاش پیدا بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد