خلاصم کن

غروبم مرگ رو دوشم طلوعم کن تو میتونی 


تمومم سایه می پوشم شروعم کن تو میتونی 

 

شدم خورشید غرق خون میون مغرب دریا 


منو با چشمای بازت ببر تا مشرق رویا 

 

دلم با هرتپش با هر شکستن داره میفهمه 


که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه 

 

چه راههایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست 


خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست 

 

تو خوب سوختن رو میشناسی سکوتو از اونم بهتر      


من آتیشم یه کاری کن نمونم زیر خاکستر 

 

میخوام مثل همون روزا که بارون بود و ابریشم 


دوباره تو حریر تو مثل چشمات ابری شم

 
نظرات 4 + ارسال نظر
پینوکیو جمعه 2 مهر 1389 ساعت 02:42 ق.ظ http://ican65.blogsky.com

سلام خوبی؟
عاشقی؟من میفهممت ولی سعی کن اشتباه نکنی.
بهم سر بزن

سلام مرسی

شبگرد نا آشنا جمعه 2 مهر 1389 ساعت 03:04 ق.ظ http://3miramis.blogsky.com

درود
این را اهنگشو دارم قشنگه!
عشقت جاوید
بدرود

سلام مرسی منم دوسش دارم

misssdandelion جمعه 2 مهر 1389 ساعت 07:26 ب.ظ

چقدر میشد قشنگ تر میبود آهنگشااا
متنش که معرکه است

آره عزیزم موافقم

بلوط شنبه 3 مهر 1389 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام دوست مهربونم
همیشه از حضورم تو محفل شاعرانه ات لذت بردم - به اندازه خوندن یک شعر و به اندازه با هم شاعرانه شدن(گل)

سلام دوست جونم مرسییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد