حساب و کتاب عاشقی ...

هر شب می‌نشینم پای حساب و کتابم...

چندبار گفته‌ای دوستم داری...

چندبار دوستم داشته ای...

چندبار بارونی شده‌ای برای من...

چندبار باریده ای...

چندبار عارف شدی..

عاشق شدی..

شاعر شدی....

چندبار برای نبودنم مردی و زنده شدی...

چندبار از آمدنم نا‌ امید شدی....

چندبار از رفتنم شکستی...

چندبار از دیدنم دوباره بهاری شدی

 

هر جور حساب می‌کنم میبینم هنوز هم من بیشتر دوستت دارم....

میبینم هنوز هم لحظه های بی‌ تو کشنده است ...

میبینم صبورانه تحمل می‌کنم بودن و نبودن‌هایت را....

میبینم هر شب خواب من از خیال تو در بدر می‌‌شود ....

هر شب دلم برای لیلی میسوزد...

هر شب خیسی پنجره‌ها داغی‌ گونه‌هایم را به تن می‌‌کشد....

هر جوری حساب می‌کنم میبینم حساب و کتابمان یکی‌ نمی‌شود.....

من و کتابم اینجا منتظر....

بیا کمی‌ عاشقی کن..

عارفی کن...

بیا و دلت رو با دل ما یکی‌ کن....

بیا حسابت را تسویه کن

 

 

نیکی فیروزکوهی

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین مثقالی چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 12:46 ب.ظ http://hosseinmesghali.blogsky.com

سلام بر بانوی شعر و شعور
همیشه از نوشته هایت لذت برده ام
و از این نوشته هم که گویا از کس دیگری است اما حتماْ به انتخاب توست
خوشحالم می کنی اگر به نوشتن گاه من سرکی بکشی
شعر جدیدی دارم که منتظر نظر توست
البته امیدوارم وقتت را تلف نکند
شاد باشید

سلام دوست عزیز
شما همیشه به من لطف دارید نوشته های شما اینقدر زیباست که هیچ وقت ٬ وقت کسی رو تلف نمی کنه حتما سر می زنم

misssdandelion پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 07:41 ب.ظ

مثل همیشه محشر

عاشقتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد