دارم میام پیشت جاده چه همواره
هوا چقدر بوی عطر تو رو داره
جاده چه همواره هوا چقدر صافه
شب داره موهای سیاهشو می بافه
فقط تو میفهمی امشب چه خوشحالم
از این خوشی لبریز رویایی حالم
امشب تو هم مثله خودم چه بی تابی
از شوق این دیدار اصلن نمی خوابی
از اینور جاده تا اونور جاده
میام آخه چشمات وعده بهم داده
میام که باز دستات رفیق دستام شه
دوباره تو عمق نگاه تو جا شه
امشب به بر من است آن آیه ی ناز
یارب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
مرسی خیلی زیبا است من ابنو نشنیده بودم
خیلی بهت خوش بگذره عزیزه دلمممممم
وای عشقم جات خالی دوست دارم :*
سلام دوستم
جای تان خالی است - سفر به سلامت
گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را.
چشم تو زینت تاریکی نیست.
پلکها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا.
و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کنند.
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تر است.
شاد باشی مهربون
سلام
مرسیییییییییی دوستم خیلی زیبا بود
واسه این همه تاخیر هم شرمنده :)
سلام دوست گلم
حتما به بلوط سر بزن - منتظر حضورت هستم ..
سلام
چشم حتما
خداوند خاندان خواجه امیری رو برای من زنده نگه دارن که کلی شعر قشنگ بهمون یاد دادن تا ما بذاریم توی وبلاگمون!
یاد اولین کسی افتادم که این اهنگ رو برام گذاشته بود
بابت این یاداوری ناخواسته ممنونم
سلام
خواهش می کنم قابلی نداشت :)
آره واقعا خدا حفظ شون کنه :)
سلام گلم
امیدوارم خوب باشی و خشنود
پشت کاجستان ، برف.
برف ، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد ، آواز ، مسافر ، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک ، و رسیدن ، و حیاط.
من ، و دلتنگ ، و این شیشه ی خیس.
می نویسم ، و فضا.
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند...
کجایی مهربون.....
سلام
دوستم شرمنده من ابنجا نت ندارم چند روز دیگه مشکلم حل می شه جبران می کنم :)
سلام دوست مهربون[گل][گل]
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عید غدیر خم مبارک باد
مرسیییییییی دوستم عید شما هم مبارک
سلام مهربون[گل]
...
دست بر شانه هایم میزنی تا "تنهایی" م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی
خشنود باشی عزیز
سلام دوستم خوبی؟
مرسی خیلی زیبا بود
وقتی سرشار از شوق توام حس می کنم اجزای هستی هم در همراهی با من هم گام و هم صدایند.
حس می کنم جاده با همه ی ناهمواری هایش و شب با اوج سیاهی هایش برای من همواری و روشنایی را هدیه می کنند.
و خواب تصویری از بیداری رو به رخم می کشد و در دوری و محوی افق هویدایی و آشکاری هم آغوشی دستانم با گرمی دستانت به نظاره می شینم ...
سلام مرسی خیلی زیبا بود
کاملا حکایت این چند وقته منه :)