مینگرم به دوردست به آنجایی که میگویند زمین و آسمان با هم یکی میشوند به آنجایی که ابرها قاطی با برگها میشوند مینگرم به رد پایت در همان زمستان یخ زده یا همان روزی که با هم پاچه هامان بالا بود و روی ساحل میدویدیم و میخندیدیم یادت میآید حالا مرا نگاه کن و بگو کجاست آن رد پای شاد همیشگی ؟؟؟؟ ------------ ممنون از حضورت عزیز دلم برای آمدنت تنگ شده بود دوستدارت غزل بانو
گمشده ات همین نزدیکیهاست
وفقط می آید
برای ماندن
در دایره ات!
مینگرم
به دوردست
به آنجایی که میگویند زمین و آسمان با هم یکی میشوند
به آنجایی که ابرها قاطی با برگها میشوند
مینگرم
به رد پایت
در همان زمستان یخ زده
یا همان روزی
که با هم
پاچه هامان بالا بود
و روی ساحل میدویدیم
و میخندیدیم
یادت میآید
حالا مرا نگاه کن
و بگو
کجاست آن رد پای شاد همیشگی ؟؟؟؟
------------
ممنون از حضورت عزیز
دلم برای آمدنت تنگ شده بود
دوستدارت غزل بانو
مرسی عزیزم خیلی زیبا بود
یووووووووووووهههههههههههووووووووووو
اومدم
هییییی
ساناز هستممممم....
خوشبختم عزیزم حتما می آم
آفرین
آفرین
زبیا بود
آفرین
مرسی