این کوچه پر از بوی بهار است بیایید تب ریخته در جان ِ هَزار است بیایید وان پنجره قابست در آن خانه به ماهی مهتاب در این برکه شکار است بیایید بر غربت احساس کمی آب بپاشید یک چشمه بر این باغ سوار است بیایید در ذائقه ی شعر من از گل اثری هست گیلاس در این نقطه به بار است بیایید رگهای غزل پر شده از رایحه ی عشق بی عشق، جهان تیره و تار است بیایید ...
من آن کبوتر افتاده ام ، زبام شما شکسته بال و پری ، هاج و واج دام شما... فضای سمفونی واژه های خاموشم پرم زتک نوازی لبهای بی کلام شما برغم آنکه تمامی دفتر شعرم رقم نخورده ولی دیده احترام شما...
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره یک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جای این همه دیوار و سنگ آیینه بود و آب و کمی پنجره در این سیاه چال سراسر سوال چشم و دلی مجاب و کمی پنجره بویی ز نان و گل به همه می رسید با برگی از کتاب و کمی پنجره موسیقی سکوت شب و بوی سیب یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
خشنود باشی عزیز به روزم و در انتظار حضور بی نظیرتان
مرسی دوست خوبم حتما سر می زنم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست عزیز[گل][گل]
این کوچه پر از بوی بهار است بیایید
تب ریخته در جان ِ هَزار است بیایید
وان پنجره قابست در آن خانه به ماهی
مهتاب در این برکه شکار است بیایید
بر غربت احساس کمی آب بپاشید
یک چشمه بر این باغ سوار است بیایید
در ذائقه ی شعر من از گل اثری هست
گیلاس در این نقطه به بار است بیایید
رگهای غزل پر شده از رایحه ی عشق
بی عشق، جهان تیره و تار است بیایید ...
خشنود باشی مهربون
سلام دوستم
مرسی شما هم خشنود و موفق باشی
سلام مهربون
من آن کبوتر افتاده ام ، زبام شما
شکسته بال و پری ، هاج و واج دام شما...
فضای سمفونی واژه های خاموشم
پرم زتک نوازی لبهای بی کلام شما
برغم آنکه تمامی دفتر شعرم
رقم نخورده ولی دیده احترام شما...
با آرزوی بهترینها برایتان..
سلام دوست خوبم
مرسی خیلی زیبا بود
بموننننننننننننننننننن
بمونه یا بمونم هر دوش یه معنی می ده عزیزم
می فهمم که محکم گرفتن دستت باعث ماندنت نیست٬ کاش همین صدای بمان که از بلندتر گویی دلم بر می خیزد بی قهر بر وجودت بنشید.
دقیقا مهردادجان مرسی از حضورت و نگاه قشنگت
سلام
کاش می فهمیدی قهر میکنم که دستم را محکمتر بگیری... که بلندتر بگویی بمان... همین !
واقعا
این طوریه
بله واقعا اینطوریه
پس باران خیلی دوست دارم
لطف داری :)
سلام دوست مهربون
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
خشنود باشی عزیز
به روزم و در انتظار حضور بی نظیرتان
مرسی دوست خوبم حتما سر می زنم