حس می کنم
که شاد اما غمگینم،
محکم اما سستم،
بالا اما پایینم.
انگار که زیاد اما کمم،
بلند اما کوتاهم،
سخت اما آسانم.
حس می کنم غنی اما فقیرم،
قانع اما حریصم،
انگار که سپید اما سیاهم.
حس می کنم که دوست اما دشمنم،
گرم اما سردم،
شریک اما تنهایم،
انگار در مقصد اما در راهم.
حس می کنم پُرم از حرف اما خالی ام من
من،نو اما کهنه ام...
زنده اما...
مرده ام
فتند: کلاغ ؟ شادمان گفتم : پــــــــر!
گفتند : کبوتر آسمان ؟ گفتم : پــــــــر!
گفتند : خودت ؟...به اوج اندیشیدم
در حسرت رنگ آسمان گفتم : پــــــــر!
گفتند : مگر پرنده ای؟ خندیدم
گفتند : تو باختی! و من رنجیدم
در بازی کودکان فریبم دادند
احساس بزرگ پر زدن را چیدند!
آنروز به خاک آشنایم کردند،
از نغمه پرواز جدایم کردند،
آن باور آسمانی از یادم رفت!
در پهنه ی این زمین رهایم کردند
حالا همه عزم پر گرفتن دارند!
دستان مرا دوباره می آزارند!
همراه نگاه مات و بی باور من
از روی زمین به آسمان می بارند
گفتند : پرنده ای! گریه ام را دیدند
دیوانه ی خاک بودم و فهمیدند
گفتم : که نمی پرم، نگاهم کردند
بر بازی اشتباه من خندیدند!
مرسی زیبا بود
سلام دوست مهربونم..
امیدوارم لحظه لحظه های زندگی تان سرشار از طراوت باشد و دل پاک و مهربانتان سرشار از آرامش..
ما پیغام دوستیمان را با دود بهم می رسانیم .
نمی دانم انسو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟
من این سو جنگلی را به اتش کشیده ام..
عاشق ، خشنود و پایدار باشی[گل][گل][گل]
سلام دوست خوبم
مرسی منم امیدوارم همیشه شاد و پویا و دلخوش باشی
من حس میکنم روحم
غمم
غصه ام
نمی دونم
حس هام ولی خوب نیس
باید حس هاتو خوب کنی گلم دوست دارم خواهر نازم :*