-
واقعا که!!
دوشنبه 11 مرداد 1389 15:44
وقتی من افسرده ام... چرا مرا می گذاری؟ چرا میگذری؟چرا شادم نمی کنی؟ مگر چقدر وقت داریم؟!!! . . . دیری نیست که مثل یک قطره در کویر زندگی می چکیم و محو میشویم!!!!
-
در میان من و تو فاصله هاست
پنجشنبه 7 مرداد 1389 03:18
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست می توانی تو به من...
-
یه روز فوق العاده
دوشنبه 4 مرداد 1389 12:47
امروز بهترین روز خداست صبح در زدند وقتی در رو باز کردم فرناز (خواهرم) و محمد (پسرش) پشت در بودند از خوشحالی روی پام بند نبودم واقعا سوپرایز خوبی بود خدایا مرسی دوست دارم بی نهایت از گریبان تو صبح صادق، می گشاید پرو بال . تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ - نه؟ از آن پاکتری . تو بهاری ؟ - نه، - بهاران...
-
چراغ چشم تو
شنبه 2 مرداد 1389 18:43
تو کیستی،که من اینگونه،بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی،که من از موج هر تبسم تو بسان قایق،سر گشته،روی گردابم! تو در کدام سحر،بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟ تودر کدام کرانه،تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن،همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه! چه کرد با...
-
شادی های غمگین...
چهارشنبه 30 تیر 1389 19:58
چه لبخند های بی اصالتی.... خسته ام از این لبخند های بی معنی.... از این خنده ها ی پر ز گریه.... شادی های غمگین... گریه ها ی استوار.... آرزو یم لبخند زدن در باغ کودکیست.... انفجار ِ سهمگین بغضم برای بادبادک افسار گسسته ... نه این بغض درد آگین در سینه ام می شکند .... نه مرا دیگر توان آن است که آن را با نفرت توام با...
-
پرستوها
دوشنبه 28 تیر 1389 22:05
خدا نه! شکل انسان نه، جدا از رنگها، بوها ترا با خویش میسنجند دنیای ترازوها کتابی! آیههایت هر ورق معنای خورشیدی است جهان آینه کور است و... تفسیر ارسطورها ! نسیمی! بوی گندمزار در تو میدود هر دم نه! سودای شرابی در تو میرقصند، هندوها نماز سبز گلدانهای نومیدی اجابت کن بیاری گل، بریزی عطر، در دستان شب بوها تو راز سر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 تیر 1389 15:37
حوصله ندارم سرم هم درد می کنه تازه شعر قشنگم ندارم :)
-
خانه ای ساخته ام
پنجشنبه 24 تیر 1389 01:32
خانه ای ساخته ام پلکانش همه مهر،دربهایش احساس شیشه اش آینه ادراک است آه اما خانه ساکنش درویش است ، آن تهیدست خیال ، آن تهیدست رفیق او کسی می خواهد رغبت یکرنگی در وجودش باشد او کسی می خواهد که وجودش باشد رنج ابیات دلش را خواند ، هیجان نگه اش را داند او کسی می خواهد ، نی لبک زن باشد بربط و ضرب و سه تار همه فرمانبر دستش...
-
تیر چراغ برق
یکشنبه 20 تیر 1389 00:00
من و تیر چراغ برق٬دردمان یکی است شب که می شود٬ سرمان تاریک دلمان پر نور صبح که می شود٬ سرمان سنگین دلمان خاموش...
-
بچه بودیم و حالا ....
جمعه 18 تیر 1389 01:31
بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمیفهمد بچه بودیم دوستیامون تا نداشت بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره...
-
دلم گرفته
دوشنبه 14 تیر 1389 23:35
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن نگو که از...
-
عشق....
شنبه 12 تیر 1389 15:11
صدایم را برای باد می گذارم و غبارم را برای هوا اما دردم را درد زمینی ام را برای که بگذارم؟ اشکم را برای شبنم می گذارم و لبخندم را شاید برای رنگین کمان عشقم را اما عشق زمینی ام را برای که بگذارم؟
-
قلب سنگ
جمعه 11 تیر 1389 14:41
غم از درون مرا متلاشی کرد کاهید قطره قطره تنم در زلال اشک من پیشرفت کاهش جان را درون دل ا حساس میکنم احساس میکنم که تو بخشیده ای به من این پر شکوه جوشش پر شوکت غرور در من نه انتظار و نه امیدی امید بازگشت تو ؟ - بی حاصل من از تو بی نیاز تر از مردگان گور دیگر به من مبخش احساس دوست داشتن جاودانه را با سُکر بی خیالی اعصاب...
-
زندگی
چهارشنبه 9 تیر 1389 15:53
زندگی یک بازی درد آور است زندگی یک اول بی آخر است زندگی کردیم و اما باختیم کاخ خود را روی دریا ساختبم لمس باید کرد این اندوه را بر کمر باید کشید این کوه را زندگی را با همین غمها خوش است با همین بیش و همین کم ها خوش اشت باختیم و هیچ شاکی نیستیم بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم :)
-
روز میلاد
یکشنبه 6 تیر 1389 00:47
برای روز میلاد تن من نمیخوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی برایم جام سرمستی بنوشی برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی منو با خود ببر تا اوج خواستن بگو با من که با من زنده هستی که من بی تو نه آغازم نه پایان تویی آغاز روز بودن من نذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من نمیخوام از گلهای...
-
اشک و انتظار
پنجشنبه 3 تیر 1389 01:48
تمام صورتت خیس بود گفتی: «من در خودم میدوم که آتش را خاموش کنم.» و باران اریب به پنجره میزد گفتم: «قشنگ چه شکلیست؟ مادرت شبیه کیست؟ میخواهم وقتی چشم باز میکنم صبح ببینم که در آینه میخندی. یک چیز در این دنیا هست که چرا ندارد دلیلش را نپرس جبران ندارد نور من برای خودم به تو گل دادم مافاتی نیست بازنده ندارد این...
-
سوزد مرا سازد مرا
چهارشنبه 2 تیر 1389 22:10
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای...
-
وای که دل ما این روزها دل نیست
سهشنبه 1 تیر 1389 16:20
و باز صادقانه کلام را شروع خواهم کرد درب های قلبت را برای دیگران بسته نگاه دار جز کسانی که کلیدی از جنس نور و عشق دارند دل ما این روزها دل نیست یاد قدیم ها بخیر خدا هنوز عاشق انسان بود و انسان حبوط کرده هنوز در یادش نوری از خدا مانده بود ما گندم نخورده و سیب ندیده عاشق شدیم وای به حال اولین انسان شاید اگر من بودم حتی...
-
بهت
دوشنبه 31 خرداد 1389 00:14
به تلاشی که در فاصله زمانی شکست خوردن تا پذیرش شکست صورت می گیرد، تلاش مذبوحانه گفته می شود...
-
دل من در دل شب
جمعه 28 خرداد 1389 00:04
آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور وای ، باران باران ؛ پر مرغان نگاهم را شست اب رؤیای فراموشیهاست خواب را دریابم که در آن دولت خاموشیهاست من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم و ندایی که به من می گوید : ”گر چه شب تاریک است دل قوی دار ، سحر نزدیک است “ دل من در دل شب خواب پروانه...
-
من با تو هرگز
پنجشنبه 27 خرداد 1389 00:55
سلام ای بی وفا ، ای بی ترحم سلام ای خنجر حرفای مردم سلام ای آشنا با رنگ خونم سلام ای دشمن زیبای جونم بازم نامه می دم با سطر قرمز آخه این بار شده من با تو هرگز نمی خوام حالتو حتی بدونم تعجب می کنی آره همونم همونی که زمونی قلبشو باخت همون که از تو یک بت ، یک خدا ساخت همونی که برات هر لحظه می مرد که ذکر نامتو بی جون...
-
دلمان خوش است
چهارشنبه 26 خرداد 1389 00:06
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند آه چه زیبا و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند دلمان خوش است به لذت های کوتاه به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و...
-
وقتی پونه...
دوشنبه 24 خرداد 1389 15:09
وقتی پونه، ترنم چشمه را زمزمه میکرد، مزگانم اشک هایم را مزمزه می کرد، تو، در ناباورانه ترین گمان تن ات، مرطوب اندام عرق کرده ی علف های هرز می شد
-
خیانت
یکشنبه 23 خرداد 1389 19:57
نترس از وحشت تنهایی من تو هم با من به تنهایی رسیدی خیانت کردی امّا خیلی ساده ازون دیوونه بازی دل بریدی چرا حالا ؟! نمیتونم بفهمم نگو برگشتی و میخوای بمونی دلم میگیره از خواب و خیالت تو انگار از توهّم در جنونی لبت بوی کدوم لب رو گرفته؟ تنت حُرم کدوم شب رو گرفته؟ ببین بعد هزار بی آبرویی، کی این ژست مودّب رو گرفته مگه...
-
پیش او یار نو و یار کهن هردو یکی است
یکشنبه 23 خرداد 1389 18:38
پیش او یار نو و یار کهن هردو یکی است حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی است قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو یکی است نغمه بلبل و فریاد زغن هردو یکی است این ندانسته که قدر همه یکسان نبود زاغ رامرتبه مرغ خوش الحان نبود چون چنین است پی کار دگرباشم به چند روزی پی دلدار دگر باشم به نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش سازم از تازه جوانان...
-
امید محال
شنبه 22 خرداد 1389 13:03
هزار سال به سوی تو آمدم افسوس هنوز دوری دور از من ای امید محال هنوز دوری آه از همیشه دورتری همیشه اما در من کسی نوید دهد که می رسم به تو شاید هزارسال دگر صدای قلب ترا پشت آن حصار بلند همیشه می شنوم
-
زندگی
سهشنبه 18 خرداد 1389 13:44
آه،ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم نه بفکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگریزم همه ذرات جسم خاکی من ازتو،ای شعر گرم ،در سوزند آسمانهای صاف را مانند که لبالب ز باده ی روزند با هزاران جوانه می خواند بوته نسترن سرود ترا هر نسیمی که می وزد در باغ می رساند به او درود ترا من ترا در تو جستجو کردم نه در...
-
شاید
شنبه 15 خرداد 1389 01:37
بد جوری دچار همین طبق معمول های بی تفاوت ایم این چه گفتن های بی اشاره نیز روزی در یکی از همین تلخ ترین ترانه ها تمام خواهد شد هی بوته لرزان راه نشین غصۀ چه را می خوری؟ کاروان ها در راه است
-
بادبادک
دوشنبه 10 خرداد 1389 00:34
من که می دانم بادبادک بی تاب ترانه ها همیشه بر پشت بام خلوت خاطره های تو می افتد دیگر چه فرق می کند که بدانی باد از کدام طرف می وزد
-
رودها همه از سرچشمه هفت چراغ می آیند
یکشنبه 9 خرداد 1389 21:20
رودها همه از سرچشمه هفت چراغ می آیند این ثانیه تعبیر خواب قرون من است پس در این شبانگاه بی مجال بگو کجا شوم که آواز کسی آشفته از بی قراری من است!