همین روزها


روز رفتن از راه می رسد


و من طوری از خیال تو گم می شوم

که انگار هرگز نبوده ام ... !

نظرات 4 + ارسال نظر
بلوط دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 05:55 ب.ظ

سلام دوست مهربون
از رفتن سخن مگو .. فاصله درد دارد ..
باش و به خدا توکل کن ..

گفتم خدایا از همه دلگیرم گفت حتی از من؟
گفتم خدایا دلم را ربودند گفت پیش از من؟
گفتم خدایا چقدر دوری گفت تو یا من؟
گفتم خدایا تنهاترینم گفت بیشتر از من؟
گفتم خدایا کمک خواستم گفت از غیر از من؟
گفتم خدایا دوستت دارم گفت بیش از من؟

برقرار باشی و سلامت

سلام دوست خوبم
مرسی خیلی زیبا بود

مهرداد چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 09:15 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

کاش روزهای رفتن٬ از خیال هستی گم شوند آنگاه شاید هرگز از خیالت خالی نشوم.

کاش...
خوشحالم کردی مهرداد بهم سر زدی

بلوط یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام دوست مهربون
تو
از فردا میترسی و
من
از دیروز ترسیده شده ام.
من
از دیروز گریخته ام
و تو
به فردا میگریزی.
کاش هنوز هم بزرگترین غصه ی دلم
خیس شدن کاغذ نقاشیم بود...

موید باشی و خشنود (گل)

سلام دوست خوبم مرسییی
همیشه شاد و موفق باشی

misssdandelion سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

عاشقشمم یعنی عزیزمم

منم عاشقه توام عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد