کجای این شب غریبم ؟

کجای این شب غریبم ؟
کجای این کرانه ی کبود ؟
کجای این شبی که از غزل
چراغ ماه قسمتش نبود
کجای این همیشه ابریم ؟
که آسمان نشان نمی دهد
به گریه میرسم ولی سکتوت
به گریه هم امان نمی دهد
کجای این شبم که می کشد
هوای گریه ام به نا کجا
از این خرابیم که می برد
به خانه ای که نیست ای خدا
کسی نمانده پا به پای من
اگر غمی که خانه زاد توست
اگر صدای سرمه ریز من
که شعر سر به مهر یاد توست

نظرات 7 + ارسال نظر
بلوط دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام مهربون دوستم

همین لحظه"
آرامم
برای دقایقی نا معلوم!
بی فاصله
بی حرف
نت سکوت را اجرا می کنم
میدانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی
گوش کن ....

خشنود خشنودی هایت بلوط

سلام
خیلی زیبا بود مرسییییی
همیشه شاد و موفق باشی دوستم

بلوط دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام صمیمی مهربان

امید به فردا را از کرم ابریشم بیاموزیم که تمام عمر قفس می بافد ، ولی به امید پریدن است

.. خشنود باشی و پایدار

سلام مرسی عزیزم
دوستم امیدوارم همیشه لحظه هایت پر از امید باشه

بلوط سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام دوست مهربانم

پلکهای مرطوب مرا باور کن این باران نیست که می بارد ..
این صدای خسته من است که از چشمانم بیرون می ریزند..

در پناه حق شاد و سلامت باشید

سلام
مرسیییی دوستم

بلوط پنج‌شنبه 30 تیر 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام دوست مهربونم

مهربانیت از دور چه نزدیک است و عجیب حس میکنم که
جغرافیا دروغی تاریخی است . . .

در پناه خدا شاد و سلامت باشی

سلام مرسی دوستم
خیلی زیبا بود ممنونم

بلوط دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام دوست مهربون

واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم .. قلبم خیس دلتنگی است و چشمانم طوفانی

خشنود باشی

بلوط پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام مهربان
..
کاش بارانی ببارد ، قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند..

خشنودی ات را آرزومندم[گل]

بلوط یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

سلام دوست مهربونم

خدایا! ماه مهربانی تو آغازمیشود؛ ما را مهربان ترین میهمانان خویش قرار ده .
باز هم سجاده وشوق دعا ... لحظه های سبز بودن باخدا
باز هم عطر گل یاس سپید ... یک نیستان ناله وشوروامید
بال دربال نسیم مهربان ... می روم تا هفت شهرآسمان
میروم تا مبدا نور سحر ... باحضور عشق باشوری دگر
می روم آنجا که دل زیباشود ... قطره محو قدرت دریاشود
می روم تا آسمانی تر شوم ... غرق نوروشوروبال وپرشوم
می روم تا خویش را پیدا کنم ... خویش را در ناکجاپیدا کنم
ای دل اینجا لحظه ی پرواز کو ... لحظه های آشنای راز کو
باید اینجا عشق را تفسیرکرد ... عشق را در نور حق تکثیر کرد
عشق یعنی یک نماز از جنس نور ... از سر اخلاص در وقت حضور
هم نفس بالحظه های ناب ناب ... ذره ذره محو نور آفتاب
تا خدا یک لحظه ی سبز دعاست ... عاشقی یک فرصت بی انتهاست
رمضان مبارک

خشنود خشنودی هایت بلوط

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد