خوش به حال آسمون


که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ....


به کسی توجه نمی کنه ... می باره و می باره و ...


آنقدر می باره که آبی شه ، آفتابی شه !!!


کاش ...


کاش می شد مثل آسمون بود ...


کاش می شد وقتی دلت میگیره آنقدر بباری که بالاخره آفتابی شی ...


بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بود

نظرات 9 + ارسال نظر
بلوط یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 07:02 ب.ظ

سلام دوست مهربونم..
ترواش شاعرانه احساس پاک تان زیباست و دوست داشتنی ..

انگار که باد از سمت تو می وزد...
با یک عالم قاصدک...
قاصدک ها را کنار گوشم می آورم..

برایتان آرزوی آرامش و خشنودی دارم
(گل)....

salam dostam
mersiiii manam baraton arozeye behtarin haro daram hamishe delet va labet khandon bashe doste khobam

بلوط چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 09:36 ق.ظ

سلام دوست مهربونم..
خوبی .. برات آرزوی شادی و توفیق دارم..

مرا با آسمان سَرو سّری است
می بارد و من شانه هایم را به او میسپارم
می بارم او شانه هایش را به پهنای دلم میگشاید
شانه هایم برای او کم می اورند
ولی او به اندازه ی همه ی باریدنهایم شانه پهن میکند
دل آسمان این روزها گرفته....؟
یا دل آدمکهای زیر چترش ...؟
باریدنهایش تمامی ندارد
شانه هایم خیسه خیس است
مرا دیگر جرات باریدن نیست
فرصت از من ربوده است
مرا دیگر فرصت باریدن نیست

(گل)....

سلام دوست خوبم مرسییییییییییییی

بلوط شنبه 14 آبان 1390 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام به دوست مهربونم..

به یادت آرزو کردم..
که چشمانت اگر تر شد .. به شوق آرزو باشد ، نه تکرار غم دیروز...

شاد باشی و پایدار

سلام دوستم
چه آرزوی قشنگی مرسی
همیشه شاد و موفق باشی

مهرداد شنبه 5 آذر 1390 ساعت 10:33 ق.ظ http://boudan.blogsky.com

بارش نیازمند وسعتی است برای جولان
وسعتی که در آن گرفتگی بی مفهوم تری چیز باشد
وسعتی که بتواند گرفتگی ابرها را در خود هضم کند
دل با شیرینی غصه ها بزرگ شدن رو یاد می گیره
و به سمتی می ره که دنیایی از وسعت ها انتظارش رو می کشه
وقتی به این وصف دلکش رسید آماده ی هر بارش نابی می شه
می باره و همیشه زلاله و از تیرگی ابر زلالی آب رو خلق می کنه
زلالی هدیه می کنه و زلال می شه

سلام
خیلی خوشحال شدم که میبینم دوباره به من سر می زنی مرسییی

بلوط یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 11:59 ق.ظ

..
لبریز غزل بیا همی آهسته
چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
آهسته مرا رها بکن از سر عشق
تا در تو رها شوم دمی آهسته..

خشنود خشنودی هایت بلوط [گل]

سلام دوست مهربونم
مرسیییی امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی

بلوط سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 09:50 ق.ظ

دوست مهربونم سلام..

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من!
حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که می‌شود
این‌گونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من
ای هم‌قفس بخوان که زِ سوز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از این‌جا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود
مانند مردم است دلت یا شبیه من
من زنده‌ام به شایعه‌ها اعتنا نکن
در شهر کشته‌اند کسی را شبیه من... مرحوم نجمه زارع

برقرار باشی..

سلام
مرسیییی خیلی زیبا بود دوستم

بلوط دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام مهربون..
خوشبختی یعنی اینکه خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرامبخش دیگران باشد .. ممنون که هستی..

پیشاپیش .. یلدای خوبی برات آرزو میکنم ..
لحظاتتان آرام .. خشنود باشی و پایدار[گل]

سلام دوست جونم مرسی که تو هستی

بلوط شنبه 3 دی 1390 ساعت 10:41 ق.ظ

دوست مهربونم سلام..
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ..

امیدوارم زمستون سرد اما دلی گرم داشته باشی دوست من
اولین روزهای زمستونت مبارک ..

[گل][گل]..

سلام مرسی دوست خوبم امیدوارم برای شما هم همین طور باشه

misssdandelion جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 11:51 ب.ظ

جداً خوش به حال آسمون

واقعا عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد