دوستی ها کمرنگ...


بی کسی ها پیداست...


راست گفتی سهراب...


آدم اینجا تنهاست

نظرات 5 + ارسال نظر
بلوط شنبه 10 دی 1390 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام مهربون دوستم..
برای اینکه دفتر نقاشیش سفید بود ، معلم تنبیه اش کرد. غافل از اینکه دخترک فقط خدایی رو کشیده بود که همه میگفتند دیدنی نیست ..

امیدوارم همیشه لحظاتتان باطروات و لحظه های زمستانی تان گرم گرم گرم باشد .. مراقب خودتون و مهربانی هایتان باشید

سلام دوست خوبم مرسیی
منم امیدوارم لحظه هات همیشه گرم باشه

بلوط یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 12:18 ب.ظ

من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنیست
بی چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنیست
پاییز، با تو فصل دل انگیز بوسه هاست
با تو، صدای بارش باران شنیدنیست
باران ببار!! بهتر از این که نمی شود
تصویر خیس قطره ی باران کشیدنیست
من باشم و تو باشی و باران ... چه دیدنیست!!

سلام دوست مهربونم...

سلام دوست خوبم مرسییییییی

مهرداد پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 04:34 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

سهراب تنها بود آری اما در دنیایی به وسعت باغ که در آن تنهایی بهره ای بود که هر کسی آرزوی دمی از آن را داشت، باغی که در آن دوستانی بهتر از برگ درخت بودند و خدایی در همان نزدیکی ها و ترانه های وجود زیبا و ستودنی مادر ی بهتر از آب روان اما ما تنهاییم تنها در دنیایی به کوچکی فکرهای یخ زده ی آدم نماها که میانشان در بی کسی ها غرقه گشتیم.

دقیقا مرسی دوست خوبم من نوشته هاتو خیلی دوست دارم

بلوط شنبه 17 دی 1390 ساعت 08:40 ق.ظ

سلام مهربونم..
امیدوارم لحظه هایت سرشار از بهترین ها باشه.. مراقب خودت و مهربانی هایت باش .. برقرار باشی..

آیینه ها دچار فراموشی اند
و نام تو ورد کوچه خاموشی
امشب تکلیف پنجره
بی چشم های باز تو
روشن نیست!

سلام دوست خوبممممم
مرسی برای تو هم همین طور باشه

misssdandelion جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 11:50 ب.ظ

آدمم
پس ما فرشته ایم ها که همو داریم

آره خوشگلم :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد