دارم میام پیشت

دارم میام پیشت جاده چه همواره
هوا چقدر بوی عطر تو رو داره
جاده چه همواره هوا چقدر صافه
شب داره موهای سیاهشو می بافه
فقط تو میفهمی امشب چه خوشحالم
از این خوشی لبریز رویایی حالم
امشب تو هم مثله خودم چه بی تابی
از شوق این دیدار اصلن نمی خوابی
از اینور جاده تا اونور جاده
میام آخه چشمات وعده بهم داده
میام که باز دستات رفیق دستام شه
دوباره تو عمق نگاه تو جا شه

هستند...

بزرگترین غمها همیشه پشت خنده های دروغین گم می شود،  

زیباترین احساسها همواره با توقعات بیجا اشتباه می شود. 

 در زمانه ای که بر لبها مهر سکوت خورده ،  

شادیها حتی واقعی ترینشان بوی غم می دهند،  

هستند کسانی که با حرفهایشان احساسهای فراموش شده را بیدار می کنند،  

کسانی که به معصومیت بره اعتقاد دارند،  

به عشقی که مثل باد در دل گندم می پیچد و آن را می لرزاند اعتقاد دارند. 

...

شانس

یه نگاه آره یه نگاه دوست دارم من به خدا

یه صدا اره یه صدا من نمیشم از تو جدا

یه نفر آره یه نفر این دل و با خودت ببر

یه پری آره یه پری تو از همه عالم سری

عشق منی تو عمر منی هر جا باشم توی قلب منی

روی لبهام فقط اسم توئه تو حس خوب عاشق شدنی

عشق منی اره عمر  منی آره دوست دارم و تو مال منی

عشق منی عمر منی یادت باشه تو خیال منی

هر جای دنیامی تو شانس فردامی مثل فرشته ها هر شب تو رویامی

همه باورم از تو نمی گذرم تو حس خوب لحظه هامی

هر روز و هر لحظه تو رو می بینم و  تو فکرم دستات و بازم می گیرم و

چشمام و می بندم  یادت می افتم و اره تو همیشه باهامی 

 

فرزاد فرزین 

۵ شنبه جای همه خالی بود واسه اینکه بخندید و شاد بشید نه اینکه از کنسرت لذت ببرید چون بیشتر شبیه تاتر بود تا کنسرت :)

باران

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل ... خوب است.
مثل همین باران بی سوال که هی میبارد ...  

که هی اتفاقا آرام و شمرده شمرده میبارد .........

از هر چه بودنِ حالای ما

آن روز
که نم‌نم باران هم می‌آمد،
اشتباهِ ما
شمارشِ یکی در میانِ حروفِ دریا بود،
ما برای نوشتنِ اسامیِ دوستانمان
کلمه کم‌آورده بودیم.


نمی‌گویم از هر چه بودنِ حالای ما
آینده هم آسوده خواهد گذشت،
اما لااقل یک حرفی بزن، چیزی بگو!
رازی که باد از شمال بیاید وُ
شنیدن از جنوبِ گریه ببارد.


پس این همان کمی آرامش بی‌جهت،
کی خواهد رسید؟!


در حیرتم اینجا
این بید سر به راه ... چرا؟
چرا این همه خسته و خاموش
از شکستنِ سرشاخه‌های بلندِ خود حرفی نمی‌زند!
آیا سکوت
همیشه سرآغازِ تمرینِ ترانه و گفت‌وگوی باران است!؟
پس تو که با فالِ سبز علف آشناتری،
بگو کی باران خواهد آمد؟