آیا ممکن است که خورشید در روز روشن و در آسمان صاف گم شود؟

گم شدن اصلا امر عجیب یا غیر عادی نیست . هر چیزی می تواند گم بشود. ولی بی شک دلیلی پشت این گم شدن ها است. انسان تا زمانی که گم نشده است نمی تواند بفهمد که پیدا شدن چگونه است. حالا کافیست کسی یک گمشده را پیدا کند.ولی پیدا شدن یک گمشده به این راحتی ها نیست. اولا باید بدانی که گمشده کیست ثانیا به جستجوی آن بروی اگر درست نتوانی گمشده را تشخیص دهی و چیزی را اشتباهی پیدا کنی مدتی سرگردان می شوی و آخر سر هم به جایی نمی رسی.این گمشده به نظر می رسد که هر چیزی می تواند باشد ولی هر چه است بدون شک همان چیزی است که وجود دارد 

هر گمشده ای یک گوهر گرانبهاست باز هم به این دلیل که وجود دارد. اگر کسی به خورشید فکر کند دلش می خواهد که تا خورشید برود ولی اگر چیز به این روشنی را بالای سرش نبیند اصلا نمی فهمد که گمشده است.( یعنی اینکه گمشده وجود دارد).آن وقت دیگر زندگی چه فایده دارد. تمام فایده ی زندگی در این است که لحظه ی پیدا شدن باشکوه باشد. شکوهی مثل پیدا شدن دوباره ی خورشید بعد از گم شدنش. ولی خورشید نباید هیچ وقت گم بشود. چون در آن صورت همه می فهمند که گمشده خورشید است
حتی آنهایی که سراغ گمشده را نمی گیرند.پس به این راحتی ها نمی شود که چیزی گم بشود. همه چیز به طور شگفت آوری سر جای خودش قرار دارد. هر روز وضع ما همینطور است. و احساس نمی کنیم که چیزی را گم کرده ایم. در حالی که نمی پرسیم آن چرا آنجاست؟ ولی اگر دیگر نباشد بی درنگ می پرسیم آن چرا آنجا نیست؟ و فکر می کنیم که گمشده است.
هیچ وقت دلیل چیزها برای ما مهم نیست. مهم لحظه ای است که در آنیم. فکر می کنیم این لحظه برای ماست تا بگذرانیم. هیچ وقت فکر نمی کنیم که این لحظه برای یک گمشده باشد تا پیدایش کنیم یا پیدایمان کند
 این طوری ست که لحظه ها می گذرند و ما از حقیقت دور تر و دورتر می شویم. اصلا نمی فهمیم که چرا لحظه وجود دارد. اصلا نمی فهیم که چرا ما وجود داریم. چونکه اصلا نفهمیده ایم که وجود گمشده یک حقیقت است
 و هر حقیقت داستان خودش را دارد.ما همگی قسمتی از یک داستان باور نکردنی هستیم. به همان اندازه که اگر روزی خورشید در آسمان صاف گم شود کسی این را باور نخواهد کرد

نظرات 4 + ارسال نظر
دهان پاره سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.moanas.blogsky.com

من گم شده ام . جایی همین حوالی . دم دمای شفافیت کودکی . نزدیکیهای سالهای نوجوانی . نزدیکیهای عشق . دور و بر شعر فروغ . کنار آهنگهای ابی.
من گم شده ام . جایی شاید کمی دورتر . توی قصه های جزیره . توی خانه باغی ها . در شعر سهراب . در جوناتان . در تکاپوی معنا . در سیاره ی شازده کوچولو .

من گم شده ام . در بطن روزها و در لحظه های سبکی که می گذرند . در شبها . در مهتاب ها . در چراغ ها . در فلورسنت ها .

من گم شده ام . در تناوب هفته ها . در غم نان خودم . در غم نان دیگری . در صدای جیغ خورشید هر روز صبح که در می آید.

من گم شده ام . در فرناز . در سروی . در بهناز . در دانشگاه . در خودم .

من گم شده ام . درنطفه های هنوز بسته نشده . در روزهای هنوز نیامده . در خورشیدهای هنوز نتابیده . در مهتابهای هنوز سر نزده . من گم شده ام و هنوز نمی دانم کدامم . شاید یک روز بگردم در گذشته ، در دیروز ، در هنوز .
بگردم و تکه های جا مانده ام را پیدا کنم . سراغشان را بگیرم حداقل . شاید بروم پای پیاده تا سالهای نوجوانی . تا روزهای کودکی . آنقدر بروم تا پایم تاول بزند ، همه ی وجودم گر بگیرد از داغی هوا و همه ی چشمم گوش بشود ، همه ی گوشم چشم و بگردم لابلای شن تفدیده ی لحظه ها خودم را پیدا کنم . شاید پرواز کنم روزی مثل خوابهایم ( راستی چرا تازگی ها نمی پرم در خواب؟ نکند سنگین شده ام ؟ ) پرواز کنم مثل موقع هایی که کمی بالا می روم و می پرم . شاید روزی بپرم . یا پیاده بروم . یا بخزم . شاید...


عزیرم مرسی همینه که عاشقتم واقعا همش درسته پوکیدم کلی گریه کردم دوست دارم عین فرناز.سروناز. بهناز نکته سنجیته که منو کشته

misssdandelion سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

این روابط پیچیده ترین و زیباترین شاهکار هستی است

دهان پاره سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.moanas.blogsky.com

دیوانه چو دیوانه ببیند عاشق میشود

عاشقتم پس

misssdandelion چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 11:16 ب.ظ

میگم چه قد باهات حال میکنمااااااااااااا

منم همینطور عزیزم :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد