من لبریز اسامی روشنِ آسمان بودم
که شبی آشنایانی گمنام
به دیدنم آمدند،
آشنایانِ گمنامی از خوابِ ملایک و می
با یکی دو نی دوات و دفتری از نور ...
آمدند، کنارِ حیرتِ بیدلیلِ همیشه نشستند
شب را ورق زدند و دعا به دعا
از دیدگانِ گریانِ من سخن گفتند
گفتند تو برگزیدهی باران و بوسه بودهای
چرا بی چراغ
در شبِ این همه گریه پیر میشوی؟!
ما واژگانِ عجیب دیگری از دریا،
از عطرِ عشق و عبورِ نور نوشتهایم،
ما به خاطر تو
از انتهای سدر و ستاره آمدهایم،
از این به بعد
تکلیفِ بوسه و باران با ماست،
تولدِ بیسوالِ ترانههای تو با ماست،
ما به جای تو از عطرِ عشق و عبورِ نور خواهیم سرود،
و تو با ما از اسامیِ روشنِ آسمان خواهی گفت،
و ما دوباره ترا
به دورهی دورِ همان واژههای مکررِ خودت بازخواهیم برد.
باور اگر نمیکنی
این دستخطِ آشنای خداوند است.
سید علی صالحی
سلام دوست عزیزم
... پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نا معلوم
نگران من و توست
ای سراپایت سبز
دست هایت را چون خاطره ای سوزان ، در دستان عاشق من بگذار... (گل)(بدرود)
سلام دوستم
مرسی واقعا قشنگ بود من خیلی شعر هایی که برام می ذارید و دوست دارم (گل) (گل)
همیشه شاد و موفق باشی
زیباستتتت
مرسی خوشگلم :*
سلام
ممنونم از حضورتون در اون روز تلخ که روزی شیرین ترین بود.
زلال ترین احساسات رو به ما عرضه می کنند و بی توجه میگذریم.
اما وقتی به سطحی ترین احساسمون خدشه ای وارد میشه آسمون و زمین رو به هم می دوزیم.
هرچند (باران عشق) آسمون رو ابری می طلبه ، براتون آفتاب آرزو می کنم.
از خوندن پست های زیباتون لذت بردم
پیروز باشید.
مرسی دوستم شما هم همیشه شاد و موفق باشید
سلام
مدتی بود غیبت داشتم. می بخشی!
نمی دانم سبکت عوض شده یا محتوای نوشته هایت. شاید هم حال و هوای من. به هر حال مثل همیشه بوی تازگی دارد.
موفق باشی.
آپم!
بای
سلام
خوشحالم که باز هم پست های منو می خونید حتما سر می زنم