قایقی خواهم ساخت ...

قایقی خواهم ساخت ، خواهم انداخت به آب

 

دور خواهم شد ، دور خواهم شد ، از این خاک غریب

 

که در آن هیچ کسی نیست

 

که در بیشه عشق

 

قهرمانان را بیدار کند

 

همچنان خواهم خواند ، همچنان خواهم راند

 

همچنان خواهم خواند ، خواهم راند

 

خواهم خواند خواهم راند

 

خواهم خواند خواهم راند

 

قایقی باید ساخت ...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
هانیه شنبه 17 مهر 1389 ساعت 07:59 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

باید ساخت . . .

دقیقا!

misssdandelion یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 01:36 ب.ظ

پس بریم بسازیم

بریم :)))))))))

بلوط یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 05:34 ب.ظ

سلام مهربون
حالا تو ساختش کمکم می کنی..

قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید
هم چنان خواهم خواند هم چنان خواهم راند
دور باید شد دور
پشت این دریاها شهری است
که در آن پنجزه ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است..

سلام دوست جونم
من که نجاری بلد نیستم :)
مرسی خیلی زیبا بود من این شعر رو خیلی دوست دارم

نوید یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 07:53 ب.ظ http://parvaz-ta-khorshid.blogsky.com

سلام
مثل همیشه
آدم از سر زدن به وبلاگت پشیمون نمیشه
دلت شاد

سلام
مرسیییییییییییییی
جملت خیلی شادم کرد :)
شما هم همیشه شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد